گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم

ساخت وبلاگ
گاهی اوقات که برمی گردی نوشته های گذشته ات رو ورق میزنی، دلت آروم میشه، که هیچ چیز موندنی نیست، نه هیجاناتی که ممکنه به واسطه ی حضور یه آدم تو زندگیت باشه، یا شاید خریدن یه وسیله جدید و یا کاشتن یه گل تو گلدون یا هرچیز دیگه ای، و نه ناخوشی ها قراره بمونن، ناخوشی هایی که مثل هیجانات می تونن هزار و اندی دلیل داشته باشن. نوشتن رو بیشتر از اینکه اون لحظه آرومم میکنه، واسه این دوس دارم که چند سال بعد برگردم و بخونمشون و گذر روزگار رو ببینم، هربار که گذشته ها رو ورق میزنم حس می کنم چندین برابر بزرگتر شدم و این رشد ناگهانی کمک بزرگی می کنه به عبور از روزمرگی های سخت و آسون زندگی. دوباره بی خوابی زده به سرم و این بار واسه گشتن تو گذشته ها با دفتر چند سال پیشم همراه شدم. ما آدما خیلی خنده داریم. هممون می دونیم "حرف" باد هواست و دیواری کوتاه تر از دیوار حاشا نیست. اما با این حال به حرف ها دل می بندیم و باهاشون دل می کَنیم. حرف هایی که فقط باد هواست... 92/1/26 17:00 پسر بچه ی 7 ساله ای که امروز (یعنی دیروز) اولین روز مدرسه اش بود، داشت گریه می کرد. ازش پرسیدن چرا گریه می کنی؟ میگه آخه مامانم نیست، گم شده! *بعضی وقتا فکر می کنم خدا گم شده! 92/7/1 00:25 بی ربط نوشت: نمی دونم چرا هرباری که میرم مرکز تبادل کتاب حداقل تا یه هفته شارژم. یقینا یکی از دلایلش قدم زدن بین اون همه کتابه، ولی این گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 83 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

دیدگاه یا بهتر بگویم روش دار و دسته رقیب این است که درست همزمان با انجام سرقت، در مذّمت هر گونه سرقت و اختلاس و ارتشاء داد سخن می دهند و همه شاخه های این هنر را زیر سوال می برند. این به نظر من خیلی نامردی است که آدم یک دستش در جیب مردم باشد و دست دیگرش را با شدّت و حدّت تکان بدهد و با سخنرانی های آتشین، حرفه دزدی را محکوم کند و برای همپالکی های خود خط و نشان بکشد. البته من یقین دارم که بار کج به منزل نمی رسد و دست این جماعت به زودی رو می شود. من زنده، شما هم زنده، به زودی خواهیم دید که مردم به دو رویی و ناراستی این افراد پی خواهند برد و آنان را از مسند قدرت به زیر خواهند کشید. یکی از دوستان کتاب خوان من، در یک کتاب خوانده بود که: عده ای از مردم را برای مدتی می توان فریب داد ولی همه مردم را برای همیشه نمی توان. چقدر متناسب با حال و روز امروز مسئولین ماست!قسمتی از کتاب "سری که درد می کند" نوشته "سید مهدی شجاعی"، ص 147به قول عزیزی کلمه برادر قبلنا یه حرمتی داشت، الان اسم برادر به گوش آدم می خوره، آدم یاد اشک ها و گریه های مناظره ها میفته :/بی ربط نوشت: دیروز تو وضوخونه مسجد داشتم وضو می گرفتم، دیر رسیده بودم و کسی نبود، مشغول وضو بودم که دو تا خانم آرایش کرده اومدن داخل، ازونجایی که "من" خییییلی آدم خوبی ام که اگه خدا قسمت کنه، بعد عمری برم مسجد و نماز بخونم، به دلم اومد که احتم گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

یه وقتایی وقتی به خودت میای میبینی همش تو گذشته ایتو گذشته فکر می کنیحسرت گذشته رو می خوریبه خاطر گذشته اشک میریزیبا ترس از گذشته واسه آینده تصمیم می گیری خلاصه انگار علاوه بر دیروز که گذشته بوده الان هم گذشته است و فردا هم گذشته ...نمی دونم راه رهایی از این ثبات زمانی ذهنم چیهشاید اول باید بگردم دنبال عوامل موندنم در گذشته و بعد به فکر درمان و رسیدن به حال باشمنمی دونمشاید یکی از علت های این سکون, وابستگی بیش از حدهدر حدی که خدا نکنه کسی, چیزی, زمانی, مکانی و هرآنچه قابل دوس داشتن و نداشتن هست, وارد قلبم بشهدیگه بیرون نمیادراه بیرون کردن دوس داشتنی ها از دل رو باید یاد بگیرمماشاالله طویله ای شده این دلهرکس و ناکسی سرشو مثل چی میندازه پایین و میره توشحیف اون چندتا آدم که مجبورن این طویله رو تحمل کنن مخلص کلام, خدایا در این دلو گِل بگیر، جز خودت و دوس داشتنی های خودتو توش راه نده، جا که بماند. الهی آمین :) مترو نوشت: گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 103 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

به دلیل اثبات مسئله‌ای که یک قرن ذهن بسیاری از ریاضیدانان را به خود مشغول کرده بود، برنده مدال فیلدز در سال ۲۰۰۶ شد که عالی‌ترین جایزه در زمینه ریاضیات است. این نابغه بزرگترین افتخار دنیای ریاضی جهان را کسب کرد اما از پذیرش این جایزه سر باز زد. و گفت «من به پول یا شهرت علاقه‌ای ندارم؛ نمی‌خواهم مثل یک حیوان در باغ وحش به نمایش گذاشته شوم.» وی به خبرنگار یکی از روزنامه‌های بریتانیا درباره علت نپذیرفتن جایزه مؤسسه کلی گفت: «من همه آنچه را که می‌خواهم، در اختیار دارم». او برنده جایزه نقدی به ارزش یک میلیون دلار هم شده بود که البته این جایزه در مورد تئوری او در مورد فضای چند بعدی به او تعلق یافته، اما او این جایزه را هم نپذیرفت. از دانشگاه‌های برتر آمریکا چون دانشگاه پرینستون و دانشگاه استنفورد پیشنهاد کار گرفت ولی همه را رد کرد و در تابستان ۱۹۹۵ برای کاری صرفاً پژوهشی به مؤسسه استلکوف در سن پیترزبورگ رفت. این شخص یکی از برجسته ترین ریاضیدانان معاصره که دنیای ریاضیات رو متحول کرده، در حدی که موفق به دریافت جایزه "فیلدز" که هم ارزش با جایزه "نوبل" هست، شد. این شخص نه مسلمونه، نه تو جمهوری اسلامی زندگی میکرده، یه یهودی زاده ی روسه، که با اینکه انواع و اقسام شهرت ها و امکانات و ثروت ها و امکانات شغلی و رفاهی رو می تونه داشته باشه، اما همه چیز رو رها کرده و برگشته تو کشور خودش و دا گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

امروز ده ها بار شکستمخرد شدمله شدم مچاله شدمصدای خرد شدنم در گلو حبس شدبارها اشک تا پشت پرده چشم ها آمد و غرور زنانه ام مجبور به بازگشتش کردو اکنون غرور خفته ام نیست تا بالش خیس از اشک را ببیندامروز از هر انسانیت بود بیزار شدماز تمام افاده های روشنفکر بودن از تمام کتاب خوان های بی رحماز خودماز هرچه ادعای مسلمانیهرچه داعیه اسلامی بودن این کشورداعیه فرهنگ چند هزار ساله داشتنامروز از هرچه انسانیت بود به خدای انسان ها پناه بردمو اعوذ برب الناسمن شر الوسواس الخناسالذی یوسوس فی صدور الناساز تمام وسوسه های پر از "منیت"امروز ...امروز روز سختی بودخیلی سختآنقدری که مطمئنم حتی روزهای آینده, خودم هم توانایی درک حال امروزم را هم نخواهم داشتو فرداکسی چه می داند, شاید به بغض های امروزم خندیدمکه اعوذ بالله من شر نفسیمبادا لحظه ای این درد را از "من" بگیریکه ذره انسانیتی که شاید مانده باشد در وجودم, به کلی نابود می شودامروز بارها دلتنگ شدمدلتنگ روزهای پس از ظهورو بارها به خودم نهیب زدم که توی کمترین نامسلمانی که تحمل چنین وضعی را نداری, چطور دلت راضی می شود به درد کشیدن امامت از دیدن این صحنه هاامروز روز سختی بودخدا را شکر شب را وسیله آرام شدن قرار داد ...اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه... پست زیر درد را زنده نگه می دارد ...روح پروانه ای گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

آبـرویم رفتاز بــس به رفیقانـ گفتـمکربـــلاقسمتـ ما نیست شماها بــروید ... این غم کم نیست لیاقتشو ندارم آقا بیام حرمت ...حجم: 22.8 مگابایت ♥️ این روزها خیابان های شهر هم بی رحم شده اند ... صف جلوی سفارت عراق ... برگه های پشت ویترین مغازه ها "کوله پشتی اربعین" ...  مسافرای سرزمین عشق... سلام برسونید به مولا علی به ساقی کربلا به شهدای نینوا به آقامون ... التماس دعای فرج ... گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

به خاطر میخی نعلی افتادبه خاطر نعلی اسبی افتادبه خاطر اسبی سواری افتادبه خاطر سواری جنگی شکست خوردبه خاطر شکستی مملکتی نابود شدو همه این ها به خاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود. روز نوشت: 9 سالشه، کلاس اول دبستان که بود، معلمش به مادرش گفته بوده که این بچه هیچی متوجه نمیشه و باید کلاس خصوصی بگیرید براش، مادر کمک خواسته بود و معلم گفته بود خودم تدریس خصوصی هم می کنم براش! یک سال تمام علاوه بر مدرسه، بچه ی اول دبستان! سر کلاس خصوصی معلم خودش هم می رفت. حسب اتفاق، سال دوم دبستان هم همین معلم، معلمش میشه. و دوباره بحث اینکه این بچه هیچی متوجه نمیشه و باید کلاس خصوصی بگیرید! دوباره همین معلم، کلاس خصوصی هم برگزار می کنه براش. مادر و پدرش نگران میشن که چرا بچه هشت سالشون چیزی متوجه نمیشه و مجبورن براش کلاس خصوصی هم بگیرن. با تمام هزینه های زندگی، با تمام سختی هایی که متحمل میشدن تو یکی از محله های ضعیف نشین تهران، حاضر میشن علاوه بر هزینه های کلاس خصوصی، جلسه ای 80 الی 90 هزار تومن هزینه جلسات مشاوره روانشناس کودک کنن و با وجود بچه دیگه خانواده که تازه متولد شده، مادر خانواده هر روز درگیر این بچه بشه. یک روز کلاس خصوصی، یک روز جلسه مشاوره... بعد از چند جلسه، روانشناس میگه که این بچه هیچ مشکلی نداره و طبیعیه. ولی چند جلسه دیگه بیاریدش! سال سوم دبستان، مدرسه رو عوض می کنن شای گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 86 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

انسان است و فطرتش هر اندازه فطرت کارایی اش را از دست بدهد، به همان اندازه انسانیت زیر سوال می رود. و اعوذ بالله می رسد انسان به جایی که "اولئک کانعام بل هم اضل"تغییر ماهیت فطرت یک دفعه و آنی نیست. به قول معروف "هیچ کس از اولش خلافکار به دنیا نمیاد" بلکه به مرور زمان و در اثر رفتارهای ما، یا به عبارت دقیق تر، بنا به نیات ما فطرت زنگار می گیرد و یا روشن تر می شود. گاهی رفتاری به ظاهر پیش پا افتاده نشان از تغییر ماهیت فطرت می دهد. روزگاری، وقتی خبر حوادث تلخ به افراد جامعه ای می رسید، همه متاثر می شدند، اغلب می ترسیدند، و عده ای به فکر راه حلی برای کمک به زلزله زدگان بودند. اما امروز ... به نظر حقیر، وقتی تنها چند دقیقه بعد از حوادث تلخی همچون زلزله، سیل پیام های خنده دار و تمسخر آمیز از این حادثه، روانه صفحات دنیای مجازی می شود، زنگ خطری است برای آن جامعه. که اگر امروز در مقابل اینگونه رفتارها عکس العملی نداشته باشیم، آهنگ این تغییر فطرت اجتماعی ممکن است روز به روز بیشتر از قبل شود... عجز نوشت: یا لطیف، ارحم عبدک الضعیف ... گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

اگر سوال ریاضی داشتید، از دبستان تا دانشگاه، با کمال افتخار در خدمتم :)

ان شاالله که بلد باشم.



خیرات همه مسلمین از جمله پدر و برادر مرحومم ...

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

دل نوشت1: دو هفته پیش از سر اجبار، مهمون یه خونه شدم. یه خونه معمولی مثل همه خونه های معمولی. نه خیلی پر زرق و برق و نه خیلی ساده.چشمم به بوفه (ازین کمدا که درشون شیشه ایه و توش چیزای آنتیک میذارن چشم مردم دربیاد) خونشون افتاد. چند تا طبقه بیشتر نداشت، یه طبقه یه قوری معمولی گذاشته بودن، یه طبقه چند تا نعلبکی بود و تو هر کدوم از طبقات دیگه یه شیشه خالی ودکا ...داشتم به این فکر می کردم که مثلا شیشه خالی دلستر رو بذاریم رو میز و پزشو بدیم که ما هم دلستر می خوریم :/ نمی دونم اصلا اهلش هستن یا نه، که ان شاالله نباشن. ولی وقتی خدا یه چیزی میگه، حتی اگه توانایی عمل به گفته خدا رو هم نداریم، حق نداریم علنی گناهمون رو به رخ بکشیم یا تبلیغ گناه کنیم.همون طور که حق نداریم تو کار آدما تجسس کنیم و ببینیم گناه میکنن یا نه، حق هم نداریم وقتی گناه می کنیم علنی همه جا جار بزنیم، چه با اعتراف به گناه باشه، چه واسه کلاس گذاشتن! با گناه. دل نوشت2: 13 سالشه، از بچگی هر چی خواسته داشته، از اسباب بازی های کوچیک گرفته تا PS4 و کامپیوتر و پرینتر و لپتاپ تا گوشی اپل و تفنگ شکاری و ... نگرانشم شدیدا این روزا خواسته هاش داره از اسباب بازی و مادیات، به خواسته های درونی میرسه، و چون تا حالا "نه" نشنیده واسه خواسته هاش، بلد نیست چطور باید برخورد کنه اگه اتفاقی برخلاف انتظارش باشه ... نگرانم ... دل نوشت3: هر گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

برای شلوغ نشدن صفحه اول، جواب سوالات "خیرات ریاضی 11" رو در ادامه مطلب ببینید:سوال اول: ما یک بشکه  دایره داریم   ارتفاع داخل بشکه 86 سانتی متر  و دهانه بشکه 56 سانتی متر هست  میخواستم بدونم داخل بشکه دقیقا چند لیتر آب جا میگیره؟ جواب سوال اول: سوال دوم: ما یک استوانه دایره شکل داریم  که ارتفاع آن 23 میلیمتر  و دهانه آن 18 میلیمتر هست  می خواستم میشه حساب کنید  گنجایش این استوانه چند متر مکعب هست؟ جواب سوال دوم:  دقیقا مشابه سوال اول حل میشه، فقط جوابی که در نهایت بدست میاد، چون برحسب میلی متر مکعب هست، باید تبدیل به متر مکعب بشه. برای تبدیل میلی متر مکعب به متر مکعب، کافیه جواب رو تقسیم بر 1000000000 (یک میلیارد) بکنیم. هرجا رو مبهم گفتم یا نیاز به توضیح بیشتری داره، بفرمائید که بیشتر توضیح بدم.با کمال افتخار در خدمتم. گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 92 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

اول از همه عیدتون خیلی خیلی مبارک. ان شاالله عید ظهور آقا :) چند روز پیش نهج البلاغه رو که ورق می زدم، این جمله رو از مولا علی علیه السلام خوندم: بگذریم از اینکه داریم تو یه جامعه ای زندگی می کنیم که مسئولین کشوری، خونه ولنجک دارن و پورش و بنز سوار میشن و ... هرچند قابل گذشتن نیستن اینا، ولی به فرض محال هم اگه ازینا بگذریم، از کسایی که ادعای حمایت از قشر ضعیف جامعه رو دارن، اما خودشون تو ناز و نعمت زندگی می کنن، نمی تونم بگذرم. چند روز پیش توفیق اجباری شد فیلم "قاتل اهلی" رو دیدم. اهل نقد فیلم نیستم، نه بلدم نه علاقه ای دارم به نقد فیلم. چیزی که تو این فیلم خیلی اذیتم کرد، این بود که هیچیش به هیچیش نمیومد. نقش اول و مثبت فیلم (پرویز پرستویی) یکی از دلسوزترین و شجاع ترین مسئولان مملکتیه که واسه همین دلسوزی و با حق بودنش، کلی چوب میذارن لای چرخ کارهاش. کسی که حامی قشر ضعیف جامعه است. همیشه دست به خیره و ... اما تو یه خونه ی بزرگ و ویلایی تو بهترین منطقه شهر زندگی می کنه، همه نوع امکاناتی رو داره. بهترین ماشین زیر پاشه و ... و بدتر از همه، هرجا که دختر یا پسرش گیر می کنن، از آبروی خودش خرج می کنه تا اونا رو از مخمصه نجات بده. تو کتم نمیره اونی که حمایت از مظلوم رو تو بوق و کرنا میکنه، خودش بی دردترین آدم این جامعه باشه. آخه اونی که تو کاخ زندگی می کنه چه می فهمه خونه 40 متر گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 187 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59

چند ماه پیش کتابی از یه دوست بهم رسید که قرار شد بعد از خوندن، بدون کوچکترین خط و لکه ای روی کتاب، تمیز و آفتاب مهتاب ندیده، برش گردونم.چند صفحه ای از کتاب رو خوندم و از ترس خراب شدن کتاب، گذاشتم تو کیسه و بی خیالش شدم تا یه فرصت و جای مناسب پیدا کنم و ادامه اش بدم. تا اینکه مجبور شدم برش گردونم. با وجود تمام مشغله ها و نداشتن کوچکترین زمان، و البته با عذاب وجدان زیاد بابت موندن کارها، کل کتاب رو تو چند ساعت خوندم. موقع خوندن، لحظه به لحظه بیشتر مطمئن میشدم بهترین کاری که تو زمان حاضر باید انجام میدادم خوندن همین کتاب بوده. یکی از محشرترین قلم هایی بود که از نویسنده ای خوندم. کتاب "لبنان زدگی" به قلم "سید حسین مرکبی" که قبلا عکس کتاب کنار همین وب بوده، یه سفرنامه نسبتا تحلیلیه که با وجود کم حجم بودنش، دید جامعی درباره لبنان، حزب الله، امام موسی صدر و حتی تمدن اسلامی به خواننده میده. صفحه ای از صفحات آخر کتاب ان شاالله دلنشین ترین های دیگه این کتاب رو تو صفحه دلنشین ترین کتاب های نوش جان شده قرار میدم.دل نوشت: بعضی از جمع ها هستن که وقتی توشون هستی دلت تنگ میشه براشون، برای کنار هم بودنتون، برای اون لحظات ناب، جمع دیروز از همونا بود. خدا همشونو حفظ کنه برای سربازی آقا امام زمان.من حقیرم به حق پاکیشون هدایت کنه... گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 74 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 6:59